سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 23243
کل یادداشتها ها : 45
خبر مایه


< 1 2 3 4 >

سلام امام زمانم

خوب هستین آقا ، منم یکی از اون بنده هایی هستم که هر روز دارم برای تعجیل در ظهورتون دعا میکنم یکی از اون کسایی که ادعا میکنه شیعتونه یکی از اون کس هایی که میگه اگه آقام بیاد من همه کار

واسش میکنم الان که به خودم نگاه میکنم به روزهایی که سپری میکنم به اون اعمالی که انجام میدم به اون حرف هایی که از دهانم خارج میشه به اون فکرهایی که میاد تو ذهنم به تک تک نفس هایی که

میکشم به تک تک نگاه هایی که با چشمم میکنم به کارهایی که با دستام انجام میدم به قدم هایی که با پاهام بر میدارم و به هزاران کارهای دیگم که توجه میکنم میبینم هیچی برای خودم جمع نکردم هیچ باری

برای سفرم آماده نکردم ، آقا کمکم کن بدجور میترسم از اون روزی میترسم که حضرت ملک الموت  حضرت عزرائیل علیه السلام اومده به من میگه تو همونی که ادعات میشد امام زمانی هستی تو که خیلی

اوضات خرابه تو که با این وضعیت کارت بدجور گیره چه جور میگفتی که منم فلان منم این منم اون مگه نمیدونستی تک تک و ریز ریز اعمالت رو دارن ثبت میکنن میدونی اون موقع مثل کدوم زمان داخل این دنیا

هست مثل اون زمانی که طرف یک کار اشتباه  انجام داده باشه میگن باید بری دادگاه که تکلیفت رو مشخص کنن حضرت عزرائیل مثل اون ماموری هست که داره میاد  شخص گنه کار رومیبره تا جایی که ازش

سوال کنن ،اون مامور تو راه بهت میگه چرا این کارها رو انجام دادی که من مجبور باشم با این حالت ببرمت ، مگه خدا نگفته بودتوبه کنی من میبخشمت چرا توبه نکردی چرا هی گفتی بزار فردا بزار پس فردا بزار

من که زنده هستم مگه نمیدونستی که من همش به دنبالت بودم مثل سایه و...  ، حضرت عزرائیل هم وقتی میاد جون یک بنده گنه کار رو بگیره با ظاهر غیر قابل تحملی میاد وقتی که میرسند که سوال ازش

بشه میگن آهای بنده جواب بده ریز به ریز رو بگو اونجاست که زبان به حکم خدا قادر به سخن گفتن نیست و جوارح و اعضای بدن انسان سخن میگن دستت شروع میکنه حرف میزنه پاهات حرف میزننن ،چشمات

میگن این کلی با من نگاه های اشتباه کرده و... از این روز میترسم آقام،آقا بیا و کمک کن دستم به جایی بند نیست من جز تو کسی رو ندارم که آقا شما قشنگ به حرفام گوش میکنی همه جا دستم رو گرفتی

بیا این بار هم بگیر خیلی اوضام خراب شده خیلی، آقا جانم من گنه کار باعث شدم شما بخاطر گناهای من گریه کنی بگی این بچه شیعه من چرا باید گناه کنه چرا حواسش نیست که هر هفته میام

کارنامش رو چک میکنم، چرا حواسش نیست که خدا همیشه پیشش هست  ، آقام بیا کمکم کن بیا من رو سیاه رو آدمم کن بیا با ظهورت دنیا رو گلستان کن با این چهره سیاه من رو تو سفید کن



اللهم اعجل لولیک الفرج


برای تعجیل در ظهورش صلوات


  

یکی از یاران شیطان از ماموریتی که اون ماموریت گمراه کردن یک شیعه بود  پیروز و با خوشحالی برگشت  و ابلیس رو دید و پرسید : راستی فرمانده !

گمراه کردن اینها چه فایده ای داره؟ ابلیس جواب داد: امام اینها که بیاید عمر ما تمام میشود، غافلشان میکنیم ، که امامشان دیرتر بیاید .

با کنجکاوی پرسید : این هفته پرونده ها چطور بود؟ ابلیس گفت : مگر صدای گریه آقایشان را نمیشنوی ؟


  

 

این مورچه‌ها رو نگاه کنید، ببینید آنقدر هدفشون براشون مهمه  که از لذت بخش ترین چیزها هم بدون هیچ توجهی  میگذرن .


  
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست! »

آری... با عشق هر آنچه که می خواهید می توانید به دست آوردید.

  
هرچه زمان میگذرد مردم افسرده تر می شوند،

 این خاصیت دل بستن به زمان است!

 خوشا به حال آنکه بجای زمان به «صاحب زمان» دل می بندد.


تعجیل در فرجش صلوات 

  
+ راست می گویند! مرد که گریه نمی کند...! گاهی، در میان لحظه های پر از درد، فقط، سکوت می کند، می شکند و می میرد !




+ یکی از یاران شیطان از ماموریتی که اون ماموریت گمراه کردن یک شیعه بود پیروز و با خوشحالی برگشت و ابلیس رو دید و پرسید : راستی فرمانده ! گمراه کردن اینها چه فایده ای داره؟ ابلیس جواب داد: امام اینها که بیاید عمر ما تمام میشود، غافلشان میکنیم ، که امامشان دیرتر بیاید . با کنجکاوی پرسید : این هفته پرونده ها چطور بود؟ ابلیس گفت : مگر صدای گریه آقایشان را نمیشنوی ؟


+ هدفت اگر برات مهمه نگاهت رو از اون چیزهایی که مانعت میشن بردار




+ هرچه زمان میگذرد مردم افسرده تر می شوند، این خاصیت دل بستن به زمان است! خوشا به حال آنکه بجای زمان به «صاحب زمان» دل می بندد. تعجیل در فرجش صلوات


+ سلام تولد شما مبارک باشه ان شا الله زیر سایه امام زمان زندگی خوبی داشته باشین


+ سلام


+ سلیمان باش و دستور بده! به خشمت بگو: برو اون طرف وایستا! برو و بر سر تکبرم خالی شو! به قهرت بگو: شما بفرمایید و بین من و جناب دروغ قهر برقرار کنید! به دیو درونت قاطعانه بگو: نـــــــــه!، من غلام ِ تو نیستم؛ تو غلام منی. مانند سلیمان نبی، مُـلکِ وجودت را فرمانروایی کن..... (الهی قمشه ای)


+ ازدواج باید آسمانی باشه یعنی اینکه برای ازدواج باید هم پسر هم دختر ملاک هایی رو در نظر بگیرن مثلا یکی از مهمترین ملاک هااین هست که خیلی باید توجه بهش بشه، دختر بایدپسری رو انتخاب کنه که اون رو بهشتی کنه و پسر هم باید دختری رو انتخاب کنه که اون رو بهشتی کنه حالا جا داره بگم که اگه این ملاک رو در نظر بگیری یعنی تمام ملاک هارو در نظر گرفتی پس میتونی با این ملاک به اهدافت دست پیدا کنی و...






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ