سلام امام زمانم
خوب هستین آقا ، منم یکی از اون بنده هایی هستم که هر روز دارم برای تعجیل در ظهورتون دعا میکنم یکی از اون کسایی که ادعا میکنه شیعتونه یکی از اون کس هایی که میگه اگه آقام بیاد من همه کار
واسش میکنم الان که به خودم نگاه میکنم به روزهایی که سپری میکنم به اون اعمالی که انجام میدم به اون حرف هایی که از دهانم خارج میشه به اون فکرهایی که میاد تو ذهنم به تک تک نفس هایی که
میکشم به تک تک نگاه هایی که با چشمم میکنم به کارهایی که با دستام انجام میدم به قدم هایی که با پاهام بر میدارم و به هزاران کارهای دیگم که توجه میکنم میبینم هیچی برای خودم جمع نکردم هیچ باری
برای سفرم آماده نکردم ، آقا کمکم کن بدجور میترسم از اون روزی میترسم که حضرت ملک الموت حضرت عزرائیل علیه السلام اومده به من میگه تو همونی که ادعات میشد امام زمانی هستی تو که خیلی
اوضات خرابه تو که با این وضعیت کارت بدجور گیره چه جور میگفتی که منم فلان منم این منم اون مگه نمیدونستی تک تک و ریز ریز اعمالت رو دارن ثبت میکنن میدونی اون موقع مثل کدوم زمان داخل این دنیا
هست مثل اون زمانی که طرف یک کار اشتباه انجام داده باشه میگن باید بری دادگاه که تکلیفت رو مشخص کنن حضرت عزرائیل مثل اون ماموری هست که داره میاد شخص گنه کار رومیبره تا جایی که ازش
سوال کنن ،اون مامور تو راه بهت میگه چرا این کارها رو انجام دادی که من مجبور باشم با این حالت ببرمت ، مگه خدا نگفته بودتوبه کنی من میبخشمت چرا توبه نکردی چرا هی گفتی بزار فردا بزار پس فردا بزار
من که زنده هستم مگه نمیدونستی که من همش به دنبالت بودم مثل سایه و... ، حضرت عزرائیل هم وقتی میاد جون یک بنده گنه کار رو بگیره با ظاهر غیر قابل تحملی میاد وقتی که میرسند که سوال ازش
بشه میگن آهای بنده جواب بده ریز به ریز رو بگو اونجاست که زبان به حکم خدا قادر به سخن گفتن نیست و جوارح و اعضای بدن انسان سخن میگن دستت شروع میکنه حرف میزنه پاهات حرف میزننن ،چشمات
میگن این کلی با من نگاه های اشتباه کرده و... از این روز میترسم آقام،آقا بیا و کمک کن دستم به جایی بند نیست من جز تو کسی رو ندارم که آقا شما قشنگ به حرفام گوش میکنی همه جا دستم رو گرفتی
بیا این بار هم بگیر خیلی اوضام خراب شده خیلی، آقا جانم من گنه کار باعث شدم شما بخاطر گناهای من گریه کنی بگی این بچه شیعه من چرا باید گناه کنه چرا حواسش نیست که هر هفته میام
کارنامش رو چک میکنم، چرا حواسش نیست که خدا همیشه پیشش هست ، آقام بیا کمکم کن بیا من رو سیاه رو آدمم کن بیا با ظهورت دنیا رو گلستان کن با این چهره سیاه من رو تو سفید کن
اللهم اعجل لولیک الفرج
برای تعجیل در ظهورش صلوات
یکی از یاران شیطان از ماموریتی که اون ماموریت گمراه کردن یک شیعه بود پیروز و با خوشحالی برگشت و ابلیس رو دید و پرسید : راستی فرمانده !
گمراه کردن اینها چه فایده ای داره؟ ابلیس جواب داد: امام اینها که بیاید عمر ما تمام میشود، غافلشان میکنیم ، که امامشان دیرتر بیاید .
با کنجکاوی پرسید : این هفته پرونده ها چطور بود؟ ابلیس گفت : مگر صدای گریه آقایشان را نمیشنوی ؟
این مورچهها رو نگاه کنید، ببینید آنقدر هدفشون براشون مهمه که از لذت بخش ترین چیزها هم بدون هیچ توجهی میگذرن .